only girl in the world
اینجا همه چیز هست
واسه کسایی گریه میکنیم که به یادمون نیستن
کسایی رودوست داریم که دوستمون ندارن
کسایی دوستمون دارن که دوستشون نداریم
واسه همینه همیشه تنهاییم
امااگه اینوبفهمی هیچوقت واسه تغییردیرنیست..
این دانشآموز ۱۵ ساله هندی میگوید هرگز فکر نمیکرده است که «ایده احمقانهاش» مورد توجه یکی از پیشروترین دانشگاههای تحقیقاتی جهان قرار گیرد…
یک دختر ۱۵ ساله هندی موفق به ابداع روشی شده است که با استفاده از آن میتوان گوشیهای تلفن همراه را توسط ضربان قلب شارژ کرد.
در این ایده که هماکنون توسط دانشمندان دانشگاه استنفورد در حال بررسی است، ضربان قلب انسان با استفاده از یک مچبند مخصوص به جریان الکتریسیته تبدیل و سپس از این جریان برای شارژ تلفنهای همراه استفاده میشود.
«ساروجینی مهاجان»، یکی از دانشآموزان دختر یکی از مدارس مستقر در غرب دهلی، ایده این اختراع را از ساعت مچی «بدون نیاز به کوک» خود گرفته است. وی میگوید این ایده زمانی به ذهنش خطور کرد که مشغول تماشای همزمان ساعت مچی و تلفن همراه خود بود.
یکی از مدرسان این مدرسه در همین رابطه به روزنامه تلگراف گفت: «وی متوجه شد که ساعتش نیازی به کوک و یا شارژ کردن ندارد و پس از آن تحقیق درباره “شارژ با استفاده از ضربان نبض” را آغاز کرد».
این مدرس اضافه کرد: «وی ایدهاش را پیش معلم علوم خود برد و معلم نیز آن را به بنیاد اختراعات ملی هند ارائه کرد».
این ایده در وبسایت بنیاد اختراعات به نمایش در آمد و پس از آن بود که توجه دانشمندان دانشگاه استنفورد را به سوی خود جلب کرد.
به نظر میرسد که این ابداع چه در کشورهای در حال توسعه که استفاده از تلفن همراه در آنها رو به گسترش است اما برق به میزان کافی وجود ندارد و چه در کشورهای توسعه یافته، ظرفیت بالقوه عظیمی برای رشد داشته باشد.
این دانشآموز ۱۵ ساله هندی میگوید هرگز فکر نمیکرده است که «ایده احمقانهاش» مورد توجه یکی از پیشروترین دانشگاههای تحقیقاتی جهان قرار گیرد.
وی در این باره میگوید: «اگر بتوانیم ساعتهایی داشته باشیم که با نبض انسان کار میکنند، چرا این ایده را در مورد تلفنهای همراه عملی نکنیم»؟
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !
مثل آتیش تو صحرا / یا که طوفان تو دریا
مثل ظلمت توی شب ها / جون به لب موندم و تنها
عجب رسمی ست رسم آدمیزاد / که دور افتاده را کم میکنند یاد / که دور افتاده حکم مرده دارد / که خاک مرده را کی میبرد باد .
بر سر مزرعه ی سبز فلک ، باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است و ندانست که زخم زبان ، دل چوب هم می شکند .
تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست .
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است .
یادمان باشد که لبخندم را توى آیینه جا نگذارم . . .
یادمان باشد که در حرکت همیشه افقهای تازه هست . . .
یادمان باشد که هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها . . .
یادمان باشد که به جستجوى راه باشم ، نه همراه . . .
یادمان باشد که غیر قابل تحمل وجود ندارد . . .
یادمان باشد که دلخوشی ها هیچکدام ماندگار نیستند . . .
یادمان باشد که او که زیر سایه دیگری راه میرود ، خودش سایه ای ندارد . . .
یادمان باشد که لازم است گاهی با خودم رو راست تر از این باشم که هستم . . .یادمان باشد که هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را . . .یادمان باشد که زخم نیست آنچه درد میآورد ، عفونت است . . .یادمان باشد که دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم . . .
یادمان باشد که آنها که دوستشان می دارم ، می توانند دوستم نداشته باشند . . .یادمان باشد که فرار، راه به دخمهای می برد برای پنهان شدن نه آزادی . . .
یادمان باشد که باورهایم شاید دروغ باشند . . .
یادمان باشد که آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفتهاند و او را راه میبرند . . .
یادمان باشد که لزومی ندارد همان قدر که تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم . . .
یادمان باشد که اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید . . .
یادمان باشد که تا وقتی اوضاع بدتر نشده ! یعنی همه چیز رو به راه است . . .
یادمان باشد که هوشیاری یعنی زیستن با لحظهها . . .
یادمان باشد که آرامش جایی فراتر از ما نیست . . یادمان باشد که من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهاییم . . .
یادمان باشد که برای پاسخ دادن به احمق ، باید احمق بود !
یادمان باشد که در خسته ترین ثانیههای عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست !
یادمان باشد که سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته اند ، هر کسی سهم خودش را میآفریند . . .
یادمان باشد که آن هنگام که از دست دادن عادت میشود ، بدست آوردن هم دیگر آرزو نیست . . .
یادمان باشد که پیشترها چیزهایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند . . .
یادمان باشد که آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود . . .
یادمان باشد که نیازمند کمک اند آنها که منتظر کمکشان نشسته ایم . . .
یادمان باشد که: به تمامی نا امید نمیشوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی . . .
یادمان باشد که گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد . . .
یادمان باشد که خوبی آنچه که ندارم این است که نگران از دست دادن اش نخواهم بود . . .
یادمان باشد که وظیفه من این است ؛ حمل باری که خودم هستم تا آخر راه . . .
یادمان باشد که در هر یقینی می توان شک کرد و این تکاپوی خرد است . . .
یادمان باشد که همیشه چند قدم آخر است که سخت ترین قسمت راه است . . .
یادمان باشد که امید ، خوشبختانه از دست دادنی نیست
حرف زن/ما مرد نیستیم....
نزن، به اون کسی که باور داری، نزن ...تو دستت قویه، ظریفه صورت این زن به خدا همهی تنم اینجا داره میلرز ه ...کی گفته پسرامون اوباشن، دخترامون هرزه؟ آره این درد مث یه غده تو سینهمه ....گمون نکن هرچی میگم از روی کینهمه این یه شعر نیست، این یه بغض خفه شده س ...ترانه نیست این، یه فریاده تو بنبست این یه زخمه که تو خلوت منو میخوره ....تو عمق فاجعهی صورت خونینت میبره تو چشات از حادثه سیاهه، میدونم.... میگن نفس بودنت گناهه، میدونم تو مث مرواریدی ، اما نه واسه زینت .... ظریفی، زیبایی، گرونی… اینه صحبت آدما مریضن، تو بودنت سلامت داره ...آره تو گناهی؛ گناهی که برکت داره آره میجنگم واسه هر چیزی که مال منه اسلحهم صدامه، بلند میشه این حق زنه نمیخوام برام نقش یه دلسوزو بیای ...بیخود میگی ضعیفم، من شیرم، تو کجایی؟ دیگه نمیخوام واسهم مرثیه سر کنی .... همین شعرم میشه واسه تو یه تودهنی نگاه نکن روسری رو سَرَمه، این ***..... من معتقد نیستم که راهحلش صبره این یعنی حقمه زندگی، من یه آدمم ....بگو میخوام ببینم، بگو تو چی از تو کمم بذار دو دقیقه بگم مث یه زن حرفمو .....آدم آدمه، تو باید بفهمی دردَمو قدّ یه تاریخ حقمو گرفتن و بردن.... نوبتی هم نوبتمه، قدیمیام مردن تو حق داری هرچی میگی، قانون طرفِته ...قانون میگه بزن، زدن فقط حرفِته این سر واسه شکستنه، آره درد میکنه... بزن، منم حرف میزنم ببین کی جون میکنه نمیخوام مث همیشه بشنوی گریهمو ...تا وقتی دستت بلند شد ببینی ترسمو باور کن از تو کتابا اسم مردو خط زدن.... آدما امروز دوجنسن: یا نامردن یا که زن آدما امروز دوجنسن: یا نامردن یا که زن آره میجنگم واسه هر چیزی که مال منه... اسلحهم صدامه، بلند میشه این حق زنه... آره میجنگم واسه هر چیزی که مال منه من واسهت چی هستم تو این دنیای وحشی؟....یه چیز میگم زانو بزنی، کم بیاری، تا شی این آدمیت نیست، مغزتون تو کمرتونه.... بهتره بچرین، هرزگی آب و نونِتونه عشق براتون یه حرفه، مضحکه،توخالیه.... بچه خونه خونواده یه چیزه پوشالیه اما من گرونم، قیمتم بالا خونَمه.... آسون به دست نمیاد، این بسته به جونَمه هر وقت که اراده کردی برات مادر شدم.... اگه جنگ بود پا به پات جنگیدم، خواهر شدم آره این زن خرد و شکسته همسرته.... آره این زن که حالا نمیشناسی تو، زنته تجاوز یعنی همین، هر کاری که خواستی کردی ....با توهین و تشر و توسری کی گفته که مردی؟ یه روز میشه که تو نمیتونی بگی چی بپوشم.... من عروسک نیستم که شخصیتمو بفروشم من پوششم عوض میشه، تو سطح قضیه اینه.... تو با مغزه چه میکنی که تا قیامت همینه دیگه سنگِ هیچ دستی سرمو نمیشکونه.... کسی دیگه تو گوشم آیهی وحشت نمیخونه تنم لگدمال نگاه هرزگیها نمیشه.... این یه عزم جزمه، طوفان و خاک و آتیشه این یه عزم جزمه، طوفان و خاک و آتیشه
|